خوشیاى کوچیک من
دارم یه میکس از رادیو چهرازى رو گوش میدم. عاشقشم. شاید یه روزى اینجا هم گذاشتم. شاید یه روزى نقاشیامو گذاشتم. شاید یه روزى انیمیشناى کوتاهى که میسازمو گذاشتم. شاید یه روزى رفتم سراغ اواز.
احساس خوبى دارم. ناراحتم ولى احساسم خوبه. انرژیاى مثبت اطرافم دارن منفیارو میکشن. خاطره هاى خوب از ذهنم عبور میکنن. انگار همه ى کائنات دارن عشقشونو به من میدن. طبیعت باهام مهربونه. یه باد خنکى از پنجره ى اتاقم صورتمو اروم میبوسه. اصلا دلم نمیخواد سیگار بکشم. میخوام نقاشى بکشم. میخوام برقصم. برم تو کوچه و برقصم. میخوام موهامو نارنجى کنم. یه پیرسینگ هم رو بینیم بزنم. ولى میترسم دردش زیاد باشه. میترسم ریزش موهام بدتر بشه. ولى فقط یبار نوزده سالمه و دلم میخواد موهام نارنجى باشه. اگه دو سال پیش موهامو سبز نمیکردم هیچوقت خودمو نمیبخشیدم! اون لحظه تنها خوشیه من رنگ سبزى بود که رو موهام بود! الانم تنها خوشیم نارنجیه.
- ۹۷/۰۶/۲۶