امروزمان چگونه گذشت!
+فردا عروسیه پسرعمه مه :/ مشکل اصلی اینجاس که من چاق شدم :/ و من بطور عادی چاق نشدم:/ شکم دارم:/ بدتترین نوعه چاقی:/ واقعن حسش نیس سه ساعت فقط منقبض کنم شکممو -__-کاش میتونستم نرم ( درحالی که با تاسف اه میکشد چشمانش را میبندد و میدل فینگرش را به سمت شکمش بالا می اورد) ولی خب یه چیزه مثبتی که داره اینه که رنگ موهامو رفرش میکنم و دوباره سبز میشن وگرنه منکه با این وضعه گشادیم عمرن رنگ میذاشتم -__-
+دقت کردین تو ایران ادما به دو دسته تقسیم میشن؟ دکترها و بقیه! واقعن نمیتونم با این وضع زندگی کنم :/ همش احساس بدی دارم:/ نمیدونم چرا ادمارو فقط با میزان درامدشون میسنجیم و اصلن به شخصیت ادما اهمیت نمیدیم-__- واقعن چه مرگتونه مردم؟ یعنی کسی که بره دنبال کار و رشته ی موردغلاقش بده؟بیخیاله؟کند ذهنه؟ تو این دو سال انقد حرف شنیدم بخاطر انتخابم که دیگه میخام هیچ کسی مریض نباشه تا همه ی دکترا بیکار شن :دی
+امروز بخاطر عروسیه فردا با ابجی و مامان رفتیم یکم خرید کنیم، داخل پاساژ دوتا پسر بهم نگاه کردن و خندیدن :/ خیلی ناراحت شدم. نه بخاطر اینکه موردپسند اون دوتا عجوزه ی بی ریخت نبودم بلکه بخاطر اینکه حتی برا لباس هایی هم که میپوشم باید تاییدیه مردمو بگیرم :/بعد اینکه از جلوشون رد شدیم همش نگاهم به دخترا بود. همشون شلوار کوتاه تنگ با کفش های خز دار:/ و مانتوهای بلند جلوباز و شال های رنگی بودن، بیشترشون موهاشونو خیلی خوشگل یه طرفه کرده بودن و لمه ی مو داشتن، رژهای صورتی و قرمز با کلی کرم پودر و خط چشم های خوشگل ولی من شلوار گشادی که پایینش کش داشت و با کفش های توسی ال استار و مانتوی گشاد ساذه با یه شال توسی و کوله پشتی نه چندان دوست داشتنیم بودم و عینک گردالیم و چتری هایی که خودم شانسی کوتاه میکنم.احساس کردم شاید اگه پسر بودم خواستنی تر بودم ولی این احساسمم زیاد طول نکشید:/ چون همون موقه پسری رو دیدم که همه چیزش خیلی مرتب و نو بود حتی موهاشم خیلی بادقت شونه کرده بود! و امروز برای هزارمین بار فهمیدم که جای من اینجا نیست و خیلی باید تلاش کنم تا بتونم از اینجا برم...
+نمیدونم چرا مامانم نمیخاد قبول کنه که من اینجوریم :/
+دیروز اپیزود دوم گات رو با ابجی دیدم!واقعا معرکه بود! اخه چجوری میتونم تا دوشنبه ی بعدی منتظر بمونم؟
امروز هم یه سریال کره ای دانلود کردم :دی به نظرم جالبه. البته خب من بخاطر ایشون دانلودش کردم! به نظرم کیوت ترینه :)
با اینکه با هزار دردسر فصل7 واکینگ دد رو از دایناسور گرفتم ولی نمیدونم چرا اصن حسش نمیاد نگا کنم!خوبه حالا قبل کنکور لحظه شماری میکردم برا دیدن ریک :/
+امروز یه پیجی تو اینستا دیدم برا اوریل بود که فن های ایرانیش ساخته بودن. اولش که دیدم یجوری شدم. انگار یه دفعه ای هلم دادن به دوسال قبل. به اون همه عشقی که برا اوریل داشتم و همش یه شبه تموم شده بود. نمیدونم چرا ولی احساس میکردم هنوزم با تک تک سلول های بدنم اوریل رو دوس دارم درحالیکه خییییییلی وقته هیچ کدوم از اهنگاشو گوش نکردم و هیچ کدوم از اخبارشو دنبال نکردم. همیشه یه حسه نزدیکی بهش دارم. مثل اینکه این حس دوست داشتنی تا اخر عمرم باهام میمونه :)
همینا :دی
- ۹۶/۰۵/۰۶