ALALA

dreamer

ALALA

dreamer

عن در احوالات بعد از نتایج!

چهارشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۶، ۱۲:۳۳ ق.ظ
از چند روز قبلش با ابجی و خاله دختر قرار گذاشتیم که جمعه با تور الف اینا بریم کلیبر. اصلا یادم نبود که قراره شبش جواب های کنکورو بدن. از صب که بیدار شده بودم استرس داشتم. کلا رو مود نبودم! مخصوصا اینکه قراره با کلی ادم جدید اشنا بشم:/ (در این حد اجتماعیم-__-) سوار اتوبوس که شدیم مهسا هم اونجا بود! اون هم مارو شناخت ولی هیچکدوم به روی هم نیاوردیم:/ بعد یکی دیگه از بچه های راهنمایی هم با نامزدش و خونوادش اومده بودن! دوتامونم همدیگه رو شناختیم ولی بازم به روی هم نیاوردیم:/ (اجتماعییم دیگه:/) خلاصه رفتیم و چقد طبیعت خوب بود ولی من خسته بودم! همش نشستم! اخرسر هم به اجبار بقیه رفتم و یه دوری باهاشون زدم ولی همش استرس داشتم:/ اونروز قرار بود داداش و دایناسور از مسافرت برگردن. دوروبر ساعت 9 بود که داداش زنگ زد و گفت جواباتونو دادن. اینترنت گوشیم اصلا انتن نمیداد. درواقع مال هیچکس انتن نمیداد:/ شماره داوطلبی و اینا رو فرستادم تا داداش ببینه کجا قبول شدم. داشتم از استرس میمردم! داداش زنگ زد و گفت که اصفهان قبول شدم ولی از لحنش فهمیدم دروغ میگه و خلاصه بعد ازاینکه دادوبیداد کردم که بگو و فلان گفت که تبریز قبول شدم و تنها کاری که اون لحظه تونستم بکنم این بود که ابجی رو بغل کنم و اشک بریزم! چقد با ابجی دی دریم کرده بودیم که میرم اصفهان و اینجوری میشه،اونجوری میشه! همش بر باد رف:/ بعد ف و ح و میم اومدن پیشم و کلی ادا دراوردن تا یادم بره. حتی اون پسر خسته که خیلی جذاب بود و او مای گاد:)) اومد و همش میگف ناراحت نباش:)) و اینکه خودش تو دارقوز اباد شیمی خونده ولی اصلا مهم نیست و اینا! ولی خب برا من خیلی مهم بود و تنها کسایی که ناراحت شدن من و ابجی بودیم درحالیکه مامان و بابا و داداش داشتن بر تبل شادانه میکوبیدن که من تا چهار سال اینده هم قراره مثل بختک باهاشون باشم :دی
خلاصــــــــــــــــــــــه جوابارو دادن و هرچند به اون نتیجه ای که ارزوشو داشتم نرسیدم ولی زیاد ناراضی نیستم چون قراره کلی از کارای عقب افتادمو با خیال راحت انجام بدم:) 


+کم کم دارم به این نتیجه میرسم که واقعا خشنم! این هفته 6 نفر (که هر6تاشونم مذکر بودن) بهم گفتن که خشنم! دقیقا هم از کلمه ی "خشن" استفاده کردن! 
  • Alala

نظرات (۱)

عنوان *-*
چی بگم واقعا من اصفهان دوس ندارم شاید اگه جای تو بودم میگفتم یهههه تبریز ^^
تاحالا تبریز نرفتم واسه همین شاید ذوق مرگ میشدم
و اینطور که معلومه شهرخودتون قبول شدی؟نه؟ :دی
اون روز همه داشتن هم رو لت و پار میکردن از شدت احساسات :دی
خشن باش عاغا راحت باش آلا ^^
من جدیدا خشن شدم خیلی با خودم حال میکنم D:
پاسخ:
:دی
منم اصفهان دوس ندارم بیشتر میخواستم محل زندگیم عوض بشه و تجربه های جدید داشته باشم:)
اره :دی
باوشه^^
همه خشنا :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی