ندارم!
+چند روزه که دارم فکر میکنم ادرس وبلاگمو به چندتا از دوستام بدم ولی وقتی اومدم دسته بندی کنم که به کیا بدم فقط دو نفر موندن! الف و عین!
اولش میخواستم به ابجی و دایناسور هم بدم ولی احساس کردم اگه به اونا بدم شاید مجبور بشم بعضا با سانسور بنویسم بنابراین بیخیال شدم!
با الف چهارساله که دوستیم ولی خیلی باهاش احساس راحتی میکنم:)
عین دوست مجازیمه! تاحالا ندیدمش ولی خیلی دوستش دارم:) اونم منو دوست داره،میدونم :دی
ولی هنوز مطمعن نیستم که بدم یا ندم. اینکه یه جایی مینویسم که هیچکس منو نمیشناسه و اهمیتی ندارم برا کسی خیلی خوبه. همیشه از اینکه یه نفر افکارمو بفهمه واهمه داشتم و همیشه هم به همین دلیل زیاد تو جمع نمیرفتم. ترجیح میدادم با ابجی و دخترخاله بشینم و بااونا حرف بزنم. از اینکه یه نفر رازهامو بفهمه و بعدا علیه م استفاده کنه خیلی میترسم. مامان معتقده من به همه بدبینم. میگه مثل بابام شدم. ولی واقعا هرچقدر که سنم بالاتر میره ارتباط برقرار کردن هم برام سخت تر میشه. و البته راضیم:/
+هیچ کاری بیدا نکردم!
+رفتم کلاس زبان ثبت نام کردم. چون سه ساله که نرفتم باید تعیین سطح میدادم. استادی که ازم تعیین سطح گرفت خیلی ازم تعریف کرد:دی میگف اینکه سه ساله نیومدی الان هم انقد خوب حرف میزنی خیلی خوبه! منم همش ذوق مرگ میشدم :دی
از شنبه دوباره میرم کلاس زبان:)
+تایم کلاسای نقاشیمو هم عوض کردم. ولی این طرحم کارش زیاده طول میکشه تموم بشه:/ از طرفی دخترخاله کوچولوم هم همش میگه نقاشیه اونو بکشم. دلم نمیاد بگم نه براهمین گفتم برا تولدش میکشم. امیدوارم تا بهمن بتونم هردوتاشونو تموم کنم!
همین:)
- ۹۶/۰۷/۱۱