ALALA

dreamer

ALALA

dreamer

نکنه...!

دوشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۱۲ ق.ظ

گاهی وقتا میشینم با خودم فکر میکنم که اگه الان تو یه کشور دیگه با ادمای متفاوتی بودم چی میشد؟ چجور ادمی میشدم؟ قیافم چه شکلی میشد؟ چند تا خواهر برادر داشتم؟ از چه گلی خوشم میومد؟ بازهم مخالف جنگ بودم؟ و اینکه بازم بدترین وحشتم بود؟ گات میدیدم یا سریال کره ای؟یا هردو؟ بازم کراشام شبیه هم بودن؟ خرخون بودم یا تنبل؟ اصلن بازم 18 سالم میشد؟ اونجا هم گشاد بودم؟ از چجور موسیقی خوشم میومد؟ وااااااای اگه ترکی بلد نباشم چحور میتونم اون کلمه های خوسگل و زشتی رو که همه ی جرییاتو تو خودسون دارن رو بگم؟ یعنی بازم بی ار تی لاور میشم؟اگه بی ار تی نداشته باشن چی؟ چطوری میرقصم؟عربی؟هیب هاب؟هندی؟باله؟ نقاشی چی؟ اگه جنگ زده باشیم؟ اگه تو ال ای باشیم؟ اگه سلبرتی باشم چی؟ یا یه سیاستمدار؟ یا یه روسبی؟ نکنه تو مالزی باشم و بازم روسزی سرم کنم؟ یا یه چشم بادومی ژابنی که با کارش خودکشی میکنه؟ نکنه یه مورچه باشم که زیر باهای بزرگ مامان بزرگم له بشم؟نه نه اصلن دوس ندارم اونظوری بمیرم!


  • Alala

دومین

يكشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۱۱ ب.ظ

امروز با ابجی و خاله دختر رفتیم بیرون.خاله دختر رو دستاش کبودی داشت و همه ی بدنش هم درد میکرد.خیلی نگرانشم.یاد میم افتادم که چقدر زود رفت.نمیدونم واقعن خدا اون بالا حرفامونو میشنوه یا فقط میگیم خدایی هست تا اروم شیم ولی بهش گفتم اگه قراره کسی چیزیش بشه اون من باشم.دیگه نمیتونم ادمایی رو که دوسشون دارمو از دست بدم.

  • Alala

اولین

يكشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۵۹ ق.ظ

+ساعت سه شبه شایدم روزه نمیدونم!میخاستم البوم 25 ادل رو گوش کنم نه اینکه عاشق ادل باشم هااا از اخرین باری که عاشق یه سلبرتی بودم اصلن خاطره ی خوبی ندارم برا همینم دیکه بیخیاله عشق و عاشقی شدم :/ البته انتخاب دیگه ای هم ندارم چون فعلن فقط موزیکای اونو دارم :/ ها میگفتم، میخاستم ادل گوش بدم ولی نمیدونم چرا هندزفریام صدا رو بخش نمیکنن :/ الان دوباره امتحان کردم شد :/ چقد خوب میخونه :)

+چند روز بود که داشتم فکر میکردم بلاگ باز کنم یا نه ولی بالاخره تونستم تصمیم بگیرم ولی خب بازم نمیشه گقت که من ادم میشمو همینجوری ادامه میدم بالاخره مودی به تمام معنا هستم ولی سعی میکنم ادامه بدم چون حرفای زیادی دارم که بنویسم و راحت کنم خودمو :/

+فکر میکردم بعد اینکه کنکورمو بدم کلی کلاسای خفن میرمو چیزای جدید یاد میگیرم و کلی کار مفید انجام میدم و بالاخره از شر درس خوندن راحت میشم ولی خب همه چی برعکس شد :/ کنکورمو ریدم و باید یه سال دیگه هم بشینم بخونم و از طرفی بخاطر همین کنکورم بیشتر گشاد شدم و همه ی کارم شده فیلم دیدن و خوابیدن حتی کلاس نقاشیم رو هم امروز نرفتم با اینکه عاشق نقاشی کشیدنم و استادم :)

+گوشیم خراب شد بالاخره :/ خیلی رو مخ بود :/ حالا باید سه ماه بدون گوشی باشم و از اونجایی که اصلن از داداشم بعید نیست که بیاد و همینحوری لبتابو باز کنه در نتیجه ترجیح میدم یه مدت کلن بیخیاله تلگرام بشم! ولی یه چیزی خیلی برام جالب بود فقط چند نفر از دوستام متوجه شدن که نیستم :/ اولیش چیحلی بود :دی ، بعدی خاله دختر :دی ، بعدیم عروس خانوم :دی!

+هنوز تصمیم نگرفتم ادرس اینجارو بدم به دوستام یا نه ولی خب میدونم اخر سر میدم :/ کاز آیم دهن لق -_-

همینا دیگه...

  • Alala